افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی در جهان است و میلیونها نفر از آن رنج میبرند. برخی تصور میکنند این حالت موقتی است و با گذشت زمان خود به خود از بین میرود، اما واقعیت علمی چیز دیگری میگوید. افسردگی در بسیاری از موارد بدون درمان مناسب، نه تنها از بین نمیرود، بلکه به مرور شدت پیدا میکند و عملکرد روزانه فرد را مختل میسازد.
پژوهشهای جدید در مجلهی The Lancet Psychiatry (۲۰۲۴) نشان دادهاند که درمان نکردن افسردگی میتواند خطر ابتلا به بیماریهای مزمن مانند فشار خون بالا، دیابت و حتی بیماریهای قلبی را افزایش دهد. بنابراین، تصور “خودبهخود خوب شدن” افسردگی، یک باور اشتباه و خطرناک است.
افسردگی فقط در ذهن و احساسات ما اتفاق نمیافتد. بدن نیز به همان اندازه از آن آسیب میبیند. افراد افسرده ممکن است دچار سردرد، درد عضلانی، سنگینی قفسه سینه، مشکلات گوارشی، تغییر در اشتها، بیخوابی یا خواب بیش از حد شوند.
خستگی مداوم یکی از بارزترین نشانههای جسمی افسردگی است. گاهی بیماران از خواب زیاد شکایت دارند، اما همچنان احساس بیانرژی بودن میکنند. مطالعات بالینی در دانشگاه هاروارد نشان داده است که حدود ۷۵ درصد بیماران افسرده درجاتی از خستگی مزمن را تجربه میکنند، حتی اگر ظاهراً از نظر جسمی سالم باشند.
الگوی بروز افسردگی در سنین مختلف متفاوت است. کودکان معمولاً افسردگی را با بیقراری، گریه، افت تحصیلی یا شکایتهای بدنی نشان میدهند. نوجوانان ممکن است به گوشهگیری، پرخاشگری یا رفتارهای پرخطر روی بیاورند. در سالمندان، افسردگی بیشتر خود را با دردهای جسمی، خستگی یا بیخوابی بروز میدهد تا غم یا ناامیدی آشکار.
به همین دلیل، تشخیص افسردگی در این گروهها نیازمند دقت و آگاهی بالاست. پژوهشهای منتشرشده در سال ۲۰۲3 در Journal of Affective Disorders نشان میدهد که حدود ۴۰ درصد موارد افسردگی در سالمندان بهدلیل تظاهر جسمی علائم، به اشتباه به عنوان بیماریهای دیگر تشخیص داده میشوند.
وقتی فردی از سردرد، اسهال مزمن یا درد عضلانی شکایت دارد، پزشکان معمولاً ابتدا سراغ بررسی جسمی میروند. این روند طبیعی است، اما اگر افسردگی در نظر گرفته نشود، ممکن است بیمار ماهها بین متخصصان مختلف سرگردان شود.
در واقع، بیش از نیمی از بیماران مبتلا به افسردگی ابتدا به پزشک عمومی یا متخصص داخلی مراجعه میکنند، نه روانپزشک. این در حالی است که تشخیص درست، فقط زمانی ممکن میشود که هم جسم و هم روان همزمان ارزیابی شوند.
نمونههای بسیاری وجود دارد که بیماران پس از درمان افسردگی، علائم جسمی طولانیمدتشان کاملاً برطرف شده است، بدون آنکه بیماری جسمی خاصی در آنها وجود داشته باشد.
درمان افسردگی بسته به شدت علائم و وضعیت فرد متفاوت است. افسردگی خفیف معمولاً با رواندرمانی و تغییر سبک زندگی بهبود مییابد، در حالیکه نوع شدید آن نیازمند دارودرمانی است. ترکیب این دو روش در بیشتر موارد بهترین نتیجه را دارد.
پژوهشها نشان دادهاند که درمان ترکیبی (دارو به همراه درمان شناختی-رفتاری) در ۷۰ درصد بیماران اثربخشی بیشتری نسبت به دارو یا رواندرمانی بهتنهایی دارد. در مواردی که بیمار علائم جسمی شدیدی دارد یا عملکرد روزانهاش مختل شده، استفاده از دارو زیر نظر پزشک ضروری است.
در موارد خفیف، افسردگی ممکن است با اصلاح سبک زندگی و حمایت اجتماعی بهبود پیدا کند. فعالیت بدنی منظم، خواب کافی، ارتباطات مثبت، کاهش مصرف الکل و مواد محرک و تمرینهای ذهنآگاهی از مؤثرترین راهکارهای علمی برای بهبود خلق هستند.
با این حال، خوددرمانی خطرناک است. بسیاری از افراد شدت افسردگی خود را دستکم میگیرند و بدون مشورت با روانپزشک از درمان اجتناب میکنند، در حالی که تأخیر در درمان میتواند خطر مزمن شدن بیماری را افزایش دهد.
بله. ارتباط میان سلامت روان و جسم غیرقابل انکار است. افسردگی با افزایش التهاب بدن، اختلال در خواب و تغییرات در هورمونهای استرس (مانند کورتیزول) میتواند زمینهساز بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و حتی آلزایمر شود.
تحقیقی که در سال ۲۰۱۵ در مجله European Heart Journal منتشر شد، نشان داد بیماران قلبی که همزمان از افسردگی رنج میبرند، دو برابر بیشتر در معرض خطر مرگ زودرس هستند. درمان افسردگی نهتنها خلق را بهبود میدهد، بلکه عملکرد سیستم ایمنی و قلبی-عروقی را نیز تقویت میکند.
افسردگی نتیجهی ترکیب پیچیدهای از عوامل ژنتیکی، محیطی و روانی است. اگر یکی از اعضای نزدیک خانواده (مثلاً والدین یا خواهر و برادر) به افسردگی مبتلا باشد، احتمال ابتلای فرد حدود دو برابر افزایش مییابد. با این حال، ژنها تنها بخشی از ماجرا هستند.
سبک زندگی، فشارهای اقتصادی، فقدان حمایت اجتماعی و تجربیات آسیبزا نیز نقش مهمی دارند. ژنها ممکن است «زمینه» را فراهم کنند، اما محیط است که «کلید» را میچرخاند و افسردگی را فعال میکند.
تشخیص افسردگی همیشه ساده نیست، بهویژه وقتی نشانههای آن در قالب درد، خستگی یا بیخوابی ظاهر شود. بسیاری از بیماران از گفتوگو درباره احساسات خود اجتناب میکنند یا از انگ اجتماعی بیماری روانی میترسند.
در چنین مواردی، پزشکان باید با حوصله و دقت، علائم روانی را از دل شکایتهای جسمی بیرون بکشند. استمرار ارتباط میان پزشک و بیمار اهمیت زیادی دارد، زیرا تغییر مکرر پزشک یا نداشتن اعتماد به او، روند تشخیص را طولانی و دشوار میکند.
افسردگی یک حالت گذرا نیست، بلکه بیماریای است که میتواند هم ذهن و هم بدن را درگیر کند. تصور اینکه “با گذر زمان درست میشود” اشتباه است. تشخیص زودهنگام، مراجعه به متخصص و درمان منظم، بهترین راه برای پیشگیری از عوارض جسمی و روانی آن است.
اگر احساس میکنی مدتهاست بیانگیزه، خسته یا بیمیل به زندگی شدهای، اولین قدم را بردار و با یک روانپزشک یا روانشناس گفتوگو کن. سکوت در برابر افسردگی، تنها به آن فرصت رشد میدهد.
اولین دیدگاه را شما بنویسید