در سالهای اخیر، زوال عقل به یکی از بزرگترین چالشهای سلامت عمومی جهان تبدیل شده است. این بیماری که حافظه، تفکر و تواناییهای شناختی را به تدریج تحلیل میدهد، معمولاً با عواملی مانند سن بالا، سبک زندگی ناسالم و ژنتیک مرتبط دانسته میشود. اما پژوهش تازهای زاویهای متفاوت از ماجرا را آشکار کرده است: کمبود زمان برای مراقبت از خود میتواند همانقدر خطرناک باشد که تغذیهی ناسالم یا کمتحرکی. این کشف، درک ما از پیشگیری از زوال عقل را به شکلی بنیادین تغییر میدهد.
زمان، تنها یک مفهوم فیزیکی نیست؛ بلکه منبعی محدود و حیاتی برای سلامت انسان است. پژوهشگران معتقدند میزان زمانی که فرد میتواند صرف خواب، تغذیه، فعالیت بدنی و تعاملات اجتماعی کند، تأثیر مستقیمی بر سلامت مغز و عملکرد شناختی دارد. در مطالعهای بینالمللی که توسط گروهی از دانشمندان از جمله سیمون رپرماند انجام شد، مشخص شد کمبود زمان برای مراقبت از خود احتمال ابتلا به زوال عقل را به طور قابلتوجهی افزایش میدهد.
به گفتهی این تیم تحقیقاتی، افرادی که زندگی پرمشغلهتری دارند و فرصت کافی برای فعالیتهای سلامتمحور پیدا نمیکنند، در بلندمدت بیشتر در معرض آسیبهای مغزی و کاهش عملکرد شناختی قرار دارند. این یافتهها نشان میدهد سلامت مغز تنها به ژنتیک یا تغذیه وابسته نیست، بلکه مستقیماً به میزان زمانی که برای مراقبت از خود اختصاص میدهیم نیز مربوط است.
در این تحقیق، دانشمندان دادههای گستردهای را از مطالعات علوم اعصاب، همهگیرشناسی و تحقیقات مربوط به «استفاده از زمان» تجزیه و تحلیل کردند. نتیجهی این بررسیها روشن بود: افرادی که روزانه کمتر از ده ساعت برای فعالیتهای ضروری سلامت مغز اختصاص میدهند، در معرض خطر بالاتری از زوال عقل قرار دارند.
رپرماند توضیح میدهد که این ده ساعت شامل زمانهایی برای خواب کافی، تغذیه سالم، فعالیت بدنی و تعاملات اجتماعی منظم است. اما در واقعیت، بسیاری از افراد، بهویژه والدین شاغل، مراقبان سالمندان یا کسانی که در شرایط اقتصادی دشوار هستند، توانایی تأمین چنین زمانی را ندارند. او میگوید اگر بخواهیم واقعاً از زوال عقل پیشگیری کنیم، باید با مسئلهی «کمبود زمان» مانند یک عامل خطر زیستی برخورد کنیم، نه صرفاً یک مشکل سبک زندگی.
کمیسیون سلامت مغز «لنست» در سال 2024 اعلام کرد که حدود 45 درصد از موارد زوال عقل با اصلاح عوامل خطر قابل پیشگیری است. این عوامل شامل کمبود آموزش در کودکی، فشار خون بالا، دیابت، کلسترول بالا، کمتحرکی، افسردگی، انزوای اجتماعی و مصرف سیگار هستند.
اما وجه مشترک تقریباً تمام این عوامل، نیاز به زمان است. برای داشتن رژیم غذایی سالم باید وقت صرف تهیهی غذاهای تازه و خانگی کرد. برای کنترل فشار خون یا دیابت باید زمانی برای ورزش، استراحت و خواب کافی داشت. حتی برای حفظ تعاملات اجتماعی سالم نیز باید فرصت ملاقات با خانواده و دوستان فراهم شود. به بیان دیگر، بسیاری از رفتارهای پیشگیرانهای که پزشکان توصیه میکنند، به میزان زمانی بستگی دارند که فرد واقعاً در اختیار دارد.
پژوهشگران در این مطالعه مفهوم تازهای را معرفی کردهاند به نام عدالت زمانی؛ به معنای آنکه همهی افراد جامعه باید فرصت و زمان کافی برای مراقبت از خود، ورزش، تغذیه و ارتباط با دیگران داشته باشند.
در دنیای امروز، نابرابری زمانی به یکی از اشکال جدید نابرابری اجتماعی تبدیل شده است. افرادی که مشاغل سنگین یا درآمد پایین دارند، معمولاً بیشترین محدودیت زمانی را دارند و در نتیجه کمتر میتوانند از سلامت خود مراقبت کنند. پژوهشگران پیشنهاد میکنند دولتها و کارفرمایان با اصلاح سیاستهای کاری و اجتماعی، امکان «عدالت در زمان» را فراهم کنند.
از جمله راهکارهای پیشنهادی میتوان به کاهش زمان رفتوآمد با توسعهی حملونقل عمومی، ایجاد انعطاف در ساعات کاری، امکان قطع ارتباط از تلفن و اینترنت پس از ساعات کار، و حمایت از مراقبتهای خانوادگی با هزینهی کمتر اشاره کرد.
پرمایندر ساچدو، از نویسندگان این پژوهش، تأکید میکند که سیاستهای سلامت مغز تاکنون بیش از حد بر تغییر رفتار فردی متمرکز بودهاند. توصیههایی نظیر «بیشتر ورزش کنید»، «کمتر غذاهای ناسالم بخورید» یا «فعالیتهای ذهنی انجام دهید» اگرچه درست هستند، اما در عمل برای بسیاری از مردم غیرممکناند، چون زمان کافی در اختیار ندارند.
او میگوید: اگر افراد درگیر کار، مراقبت از خانواده یا مشکلات مالی باشند، توصیه به ورزش روزانه بیشتر شبیه فشار روانی است تا یک راهحل مؤثر. بنابراین، باید نگاه سیاستگذاران سلامت از سطح فردی به سطح اجتماعی تغییر کند؛ یعنی به جای گفتن اینکه مردم باید بهتر عمل کنند، باید شرایطی فراهم شود که بتوانند بهتر عمل کنند.
ساچدو در بخشی از مقالهی خود، کمبود زمان را با نابرابری درآمدی مقایسه میکند. همانطور که دولتها برای کاهش فاصلهی طبقاتی تلاش میکنند، لازم است برای کاهش نابرابری زمانی نیز سیاستهایی اتخاذ شود. او هشدار میدهد اگر جامعه نتواند عدالت زمانی ایجاد کند، گروههایی که بیشتر به مراقبت نیاز دارند، مانند زنان شاغل، مراقبان خانوادگی و اقشار کمدرآمد، بیش از دیگران در معرض خطر زوال عقل و دیگر بیماریهای مزمن قرار خواهند گرفت.
پژوهش منتشرشده در مجلهی The Lancet Healthy Longevity دیدگاهی تازه به سلامت مغز ارائه میدهد. اگرچه رژیم غذایی، ورزش و خواب کافی همچنان از ارکان پیشگیری از زوال عقل هستند، اما عامل پنهانی به نام کمبود زمان برای مراقبت از خود میتواند تمام این تلاشها را بیاثر کند.
سلامت مغز نه تنها به آنچه انجام میدهیم، بلکه به فرصتی که برای انجامش داریم وابسته است. آیندهی سیاستهای سلامت باید به جای تمرکز صرف بر رفتار فردی، به ایجاد شرایط عادلانه برای همهی افراد جامعه بپردازد؛ شرایطی که در آن، زمان به اندازهی تغذیه و ورزش، یک حق اساسی برای حفظ سلامت تلقی شود.
اولین دیدگاه را شما بنویسید