تقریباً هر روز صبح، قبل از اینکه ذهنمان کاملاً بیدار شود، دستانمان بیاختیار سراغ گوشی میرود. شاید فکر کنیم این یک تصمیم آگاهانه است، اما پژوهشهای تازه نشان میدهد بیشتر رفتارهای روزمره ما حاصل انتخاب نیست، بلکه نتیجهی عادتهای نهادینهشده در مغز است. این رفتارها نهتنها معمولاند، بلکه در بسیاری از مواقع برای کارآمدی ذهنی ضروری هستند.
مطالعات اخیر در حوزهی علوم شناختی نشان دادهاند که عادتها حدود دو سوم از تمام کارهای روزانهی انسان را تشکیل میدهند. این یعنی ما بیشتر اوقات، در حالت «خلبان خودکار» عمل میکنیم. اما آیا این بیفکری خطرناک است، یا سازوکاری هوشمندانه برای صرفهجویی در انرژی ذهنی؟
عادتها زمانی پدید میآیند که رفتار مشخصی در شرایط مشابه بارها تکرار شود. مغز در این حالت برای صرفهجویی در انرژی شناختی، مسیرهای عصبی خاصی را تقویت میکند تا رفتار به صورت خودکار انجام شود. بخش «گانگلیای قاعدهای» (Basal Ganglia) در مغز نقشی کلیدی در این فرایند دارد و با تکرار، تصمیمگیری آگاهانه را به واکنش سریع تبدیل میکند.
برای مثال، اگر هر شب پس از شام به سراغ خوردن شیرینی برویم، مغز یاد میگیرد که حضور در آشپزخانه بعد از غذا، با شیرینی خوردن همراه است. پس دفعهی بعد، حتی بدون گرسنگی واقعی، همان رفتار تکرار میشود. این چرخهی سادهی محرک – رفتار – پاداش اساس شکلگیری تمام عادتهاست.
در پژوهشی که با مشارکت ۱۰۵ فرد بین ۱۸ تا ۷۳ سال انجام شد، شرکتکنندگان طی یک هفته، شش بار در روز به پرسشهایی دربارهی کارهای در حال انجام خود پاسخ دادند: چه کاری میکردند؟ تا چه اندازه از روی آگاهی بود؟ چقدر بهطور خودکار انجام شد؟ و تا چه حد تمایل به انجام آن داشتند؟
نتایج نشان داد ۶۵ درصد رفتارها بر اساس عادت آغاز شدهاند و ۸۸ درصد به شکل خودکار انجام شدهاند. به بیان ساده، ذهن ما تنها در حدود یکسوم مواقع بهصورت آگاهانه تصمیم میگیرد. بااینحال، بیشتر این رفتارهای خودکار با تمایل شخصی همراهاند؛ حدود ۷۶ درصد از فعالیتها – حتی آنهایی که بر پایهی عادت انجام میشدند – با خواست واقعی افراد همسو بودند.
عادتها نقش مهمی در صرفهجویی انرژی ذهنی دارند. مغز انسان روزانه با هزاران محرک روبهرو است، و اگر قرار بود برای هر تصمیم کوچکی مثل شستن دستها یا انتخاب لباس فکر کنیم، دچار خستگی شناختی میشدیم. عادتها این بار ذهنی را کاهش میدهند و انرژی را برای تصمیمهای پیچیدهتر ذخیره میکنند.
تحقیقات دانشگاه دوک آمریکا نشان میدهد که حدود ۴۰ درصد از اعمال روزانهی ما، کاملاً تکراری و خودکار هستند. این نوع کارکرد ذهنی به ما کمک میکند در محیطهای شلوغ و پرچالش، تمرکز خود را بر وظایف مهمتر نگه داریم.
اگرچه بیشتر عادتها برای عملکرد کارآمد مفید هستند، اما زمانی که با اهداف ما در تضاد باشند، میتوانند زیانآور شوند. برای مثال، کسی که در تلاش برای کاهش وزن است، ممکن است هر شب بهصورت ناخودآگاه سراغ تنقلات برود. یا کارمندی که عادت دارد بلافاصله پس از دریافت اعلان گوشی، آن را چک کند، ممکن است تمرکز کاری خود را از دست بدهد.
در چنین موقعیتهایی، عادت به دشمن تبدیل میشود. زیرا حتی اگر بدانیم رفتاری مضر است، مسیر عصبی شکلگرفته در مغز باعث میشود به تکرار آن ادامه دهیم. مقابله با این وضعیت نیازمند بازنویسی عادتهاست، نه صرفاً تلاش برای سرکوب آنها.
پژوهشهای روانشناسی رفتاری پیشنهاد میکنند که ترک عادت، با شناخت محرکها و جایگزینی پاداشها ممکن است. اگر شبها وسوسه خوردن تنقلات دارید، میتوانید بهجای آن از چای گیاهی یا فعالیت آرامشبخش استفاده کنید. همچنین تغییر محیط یکی از مؤثرترین ابزارها برای اصلاح رفتار است؛ زیرا مغز عادتها را به نشانههای محیطی گره میزند.
تغییر عادت نیازمند زمان است. مطالعهای از دانشگاه کالج لندن نشان داد که میانگین زمان لازم برای تثبیت یک رفتار جدید، حدود ۶۶ روز است. اما این زمان میتواند بین ۴ تا ۳۳۵ روز متغیر باشد، بسته به نوع رفتار، انگیزه فرد، و شرایط محیطی.
برخلاف تصور رایج، عادتها دشمن آگاهی نیستند، بلکه مکمل آن هستند. سیستم آگاه ذهن برای یادگیری و تصمیمگیری در موقعیتهای جدید طراحی شده است، در حالی که سیستم عادت برای اجرای کارهای شناختهشده و تکراری بهینهسازی شده است. این دو سازوکار در کنار هم به ما اجازه میدهند هم خلاق باشیم و هم کارآمد.
بنابراین، هدف زندگی آگاهانه این نیست که از عادتها فرار کنیم، بلکه باید یاد بگیریم چگونه از آنها در خدمت اهداف خود استفاده کنیم. عادتهای درست میتوانند همانند ستون فقرات رشد شخصی عمل کنند.
پژوهشها نشان میدهند بیشتر کارهای ما نه از تصمیمهای منطقی، بلکه از الگوهای تکرارشوندهی ذهنی ناشی میشوند. اما این موضوع نشانهی ضعف نیست؛ بلکه بیانگر هوشمندی مغز در استفادهی بهینه از انرژی است.
شناخت عادتها به ما قدرت میدهد مسیر ذهن خود را بازطراحی کنیم. با درک سازوکار آنها، میتوانیم عادتهای مفید را تقویت کنیم، رفتارهای زیانآور را تغییر دهیم، و با ترکیب آگاهی و خودکار بودن، به زندگی متعادلتری دست یابیم.
اولین دیدگاه را شما بنویسید